آيلين آيلين ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

هديه اي از طرف خدا

دخی 13 ماهه

آیلین عزیز من، عشق من امروز 13 ماهه شدی. بیست و سوم هر ماه که میرسه به خودم میگم که این ماه هم گذشت و چقدر زود گذشت،روزهایی که فقط به خاطر وجود تو گل زندگیم شیرین و زیبا ، به سرعت برق و باد میگذره. وقتی با پدرت فیلم ها و عکس های نوزادیت را میبینیم چقدر افسوس میخوریم که آن روزها چقدر زود گذشتن و ما قدر ندونستیم ، و چقدر دلتنگ میشیم ... دلم میخواد از تو فیلم بکشمت بیرون و بغلت کنم. دلم ضعف میره واسه آیلینم که تو فیلم فقط سه ماهشه... بازم خدارو شکر که بشر دوربین فیلم برداری و عکاسی را قبلا اختراع کرده. بهترین من این روزها خونه پر شده از صدای تو که روزی 1000 دفعه میگی ...
23 مهر 1391

به خیر گذشت...

مثل فرشته ها خوابیدی و من با هر بار نگاه کردن به تو هزاران بار خدا رو شکر میکنم چند روز پیش بغل نرگس دختر عمه ات که فقط ٦ سالشه بودی که یهو پاش گیر کرد به فرش و خورد زمین و افتاد روت. درست جلوی چشمهای من. به سرعت خودمو بهت رسوندم و بغلت کردم.انقدر گریه کردی که نفست بند اومد بردمت آشپزخانه بهت آب بدم ولی هر کاری کردم نخوردی و فقط گریه میکردی تو همون لحظه دیدم که داره از بینی ات خون میاد. خدا رو شکر زود خونش بند اومد ولی صورتت حسابی باد کرده بود لپت هم قرمز شده بود الهــــــــــــــی بمــــــــــــــــــیرم برات چه دردی کشیدی منم فشارم افتاده بود و اصلا حال نداشتم. زنگ زدم بابا اومد دنبالم...
9 مهر 1391

عکسای اولین آتلیه رفتنت

عکس زیاد گرفتیم ولی فعلا همین چندتا رو چاپ کردیم چندتا دیگه هم انتخاب کردیم که باید سفارش بدم چاپ کنن. فرشته کوچولوی ١ ساله ما پرنسس آیلین ...
5 مهر 1391

دختر 12 ماهه من

عروسک من ١٢ ماهگیت مبارک. بیستم شهریور درست قبل از تولدت سومین دندونت هم در اومد. دندون جدید مبارک خانم سه دندون. دیروز یکم مهر چهارمین دندونت که منتظرش بودیم یکم نوکش زده بیرون به خاطر دندونت بدنت خیلی داغ شده و غذا هم خوب نمیخوری خدا کنه زودتر در بیاد که راحت بشی  واکسن ١ سالگیتم زدی که خیلی گریه کردی ولی وقتی اومدیم بیرون دیگه آروم شدی بودی .تا برسیم خونه هم تو ماشین خیلی ساکت و مظلوم نشته بودی. بعد از دو ساعت خوابیدن همون آیلین شیطون و بانمک خودم شدی. جدیدا هم خیلی پر حرف شدی ،تلفن میذاری تو گوشتو شروع میکنی به حرف زدن با اینکه نمیفهمیم چی میگی ولی انقدر شیرین حرف میزنی که کلی کیف...
2 مهر 1391

تولدگل زندگیم

عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه زندگیم با بودنت درست مثل بهشته تو خونه سبد سبد گل های یاس و میخک عزیزم دوست دارم تولدت مبارک تــــــــــــولــــــــــــــدت   مـــــــــــــــبــــارکــــــــ سالروز زمینی شدنت مبارک فرشته ی من.      جشن تو جشن تولد تمام خوبی هاست                                                     جشن ت...
29 شهريور 1391

1سال گذشت

گل خوشگلم، ماه من 1 ساله شدی. یک سال با تو خیلی زیبا و شیرین گذشت . یکساله که تو شدی همه دار و ندار من و بابا. تو این یکسال اگه دلمون شکست، اگه چشامون ابری شد اگه غمگین شدیم، فقط با دیدن لبای خندونت دوباره انرژی گرفتیم با دیدن شیرین کاریهات صورتمون خندون شد با شنیدن صدای خنده هات روحمون تازه شد. ممنون که اومدی تو زندگیمون و با اومدنت عشق و امید و شادی به خونمون آوردی. ممنون که اومدی تا ما هم حس زیبا و وصف نشدنی مادر و پدر بودن را با تمام وجودمون احساس کنیم. چقدر خوبه که هستی تا من وبابا با دیدنت به خودمون افتخار کنیم. جوجوی 1 ساله من هر روز بیشتر عاشقت میشیم بینهایت دو...
28 شهريور 1391

بای بای چار دست و پا

قربونت برم که یاد گرفتی بوس کنی. اولین بار مامان بزرگتو (مامان من ) بوسیدی. عروسکی که خیلی دوسش داری میبوسی. آخه چرا انقدر عجله داری زودتر بزرگ بشی شیرین عسلم دیگه چهاردست وپا نمیری ، از رو زمین بلند میشی و خیلی خوب و با دقت راه میری. اوضاع خوابت یکم بهتر شده و شبها راحتر میخوابی تصمیم گرفتم شبها زودتر بخوابونمت. خیلی دوست دارم آیلینم...               جیگر خودمــــــــــــــــی   گيج مي زند نفسم ، راه تو را گم كرده ،   بي هوش كف يك مشت از لبخندت افتاده و هنوز به سقف نگاهت دوخته خواب را با ...
2 شهريور 1391

9 ماهگی و عروسی رفتن آیلینی

سلام همه ی وجودم  تو این مدت که وبلاگتو آپ نکردم درگیر عروسی عمو نادر بودیم و حسابی سرم شلوغ بود چون به جز عروسی عمو نادر چند تا عروسی دیگه هم رفتیم و به خاطر همین اصلا وقت نکردم که زودتر از این برای وبلاگت مطلب جدید بذارم. از عروسی بگم که یه عالمه نانای کردی و اینکه تو رقصیدن خیلی پیشرفت کردی و حالا یاد گرفتی که دستاتو میاری بالا و تمام بدنتو تکون مبدی و با کارایی  که میکردی نظر همه رو به خودت جلب میکردی ... یه عالمه کارای جدید یاد گرفتی که تا اونجایی یادم بیاد برات مینویسم. اول از همه ٩ ماهگیت مبارک ماه من،  چقدر زود وارد دهمین ماه زندگیت شدی ٩ ماه در وجودم با هم ...
2 شهريور 1391

تولد مامان و یازده ماهگی

روز تولد مامان چه هدیه ای بهترین از این که دختر عزیزم یاد گرفته که راه بره. دیروز تولد مامان بود آیلینم.اولین تولدم که تو هم پیشم بودی و بهترین تولدم بود. عشق مامان ١١ ماهگیتم مبارک. بالاخره ١١ ماهه شدی... به روز تولدت خیلی نزدیک شدیم خیلی خوب میتونی از تخت یا مبل بیای پایین ٢ تا ٣ متر راه میری و میوفتی زمین کارای زیادی یاد گرفتی، نی نی هارو ناز میکنی دستتو میزاری گوشه ی بینیت و میگی هیــــــس مییگیم آیلین چشمات کو؟ چشماتو نشون میدی. میگیم آیلین چشمک بزن . چشماتو میبندی. واااای آیلینم یه کار جالب میکنی که خیلی باحال میشیش دوتا دستتو میزاری رو چشمات و الکی گریه میکنی وقتی ات...
22 مرداد 1391